جدول جو
جدول جو

معنی که نوردی - جستجوی لغت در جدول جو

که نوردی
(کُهْ نَ وَ)
کوه نوردی. کوه پیمایی. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوه نوردی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوه نورد
تصویر کوه نورد
کسی که بتواند از قسمت های سخت کوه عبور کند و به قلۀ آن بالا برود، ورزشکاری که در کوه نوردی مهارت دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ره نورد
تصویر ره نورد
کسی که راهی را طی می کند، راه پیما
فرهنگ فارسی عمید
(رَهْ نَ وَ)
راه نوردی. عمل رهنورد. (یادداشت مؤلف). رجوع به رهنورد و راهنوردی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ)
حالت و عمل کوه نورد. کوه پیمایی، قسمی ورزش. بررفتن از کوه برای دست یافتن بر ارتفاعات و قلل آن
لغت نامه دهخدا
(تِلْ لَ / لِ کَ / کِ)
کوه نورد. کوه پیما. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوه نورد شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ)
عبورکننده از کوه. (ناظم الاطباء). کوه پیما. رقّاء. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
باد چون عزم اوست در ناورد
زآن بیابان بر است و کوه نورد.
مختاری.
کرد صحرانشین کوه نورد
چون بیابانیان بیابان گرد.
نظامی.
تازی اسبان پارسی پرورد
همه دریاگذار و کوه نورد.
نظامی.
، آنکه به ورزش کوه نوردی پردازد
لغت نامه دهخدا
قسمی ورزش، کوهپیمائی، بالا رفتن از کوه برای دست یافتن بر ارتفاعات و قلل آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه نورد
تصویر کوه نورد
((نَ وَ))
کسی که قسمت های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد
فرهنگ فارسی معین
کوه پیمایی، کوه سپری، کوه گردی
فرهنگ واژه مترادف متضاد