عبورکننده از کوه. (ناظم الاطباء). کوه پیما. رقّاء. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : باد چون عزم اوست در ناورد زآن بیابان بر است و کوه نورد. مختاری. کرد صحرانشین کوه نورد چون بیابانیان بیابان گرد. نظامی. تازی اسبان پارسی پرورد همه دریاگذار و کوه نورد. نظامی. ، آنکه به ورزش کوه نوردی پردازد
عبورکننده از کوه. (ناظم الاطباء). کوه پیما. رَقّاء. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : باد چون عزم اوست در ناورد زآن بیابان بُر است و کوه نورد. مختاری. کرد صحرانشین کوه نورد چون بیابانیان بیابان گرد. نظامی. تازی اسبان پارسی پرورد همه دریاگذار و کوه نورد. نظامی. ، آنکه به ورزش کوه نوردی پردازد